Monday, October 13, 2008

حرفهايي براي نگفتن

هميشه حرفي هست، براي نگفتن. هميشه چيزي هست كه بايد پنهان شود و بماند بين دلت و خودت و شايد خدا. ولي گاه آرزو مي كني ايكاش حرفهاي دلت را يكبار حتي بخواند آنكس كه بايد. و افسوس ها و افسوس ها هميشه در خاطره سالها مي مانند آنگاه كه زمان گذشته و با خودت فكر مي كني "هميشه چه زود دير مي شود..."ه
براي تمام خوبيهاي اين روزها... كاش مي شد براي هميشه فقط شاعرشد فقط شاعر. پر از ترانه و غزل وقافيه و سرود براي تمام حرفهايي كه نمي شود گفت..ه

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبح دم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
_______________________
*
ابياتي ازحسين منزوي

1 comment:

Unknown said...

به جان دوست که غم پرده شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید