روزان بي حوصلگي را تنها شعر درمان است. پناه مي برم به عطر شعر از كسالت اين همه بي زباني و كم تواني در بيان ناگويه هاي دل. عطر شعرم كه مي شكفد انگار خدا روحي تازه در من مي دمد. باور مي كنم كه هنوز هستم. زنده و جان دار. شايد در بادا و مبادا اسير اما نااميد هرگزكه راه گريزي هست.ايمان دارم. و روزي خواهم گريخت از اين همه روزان بي تو. تا نيما بخوانيم و سهراب... روزان ابري را دوست دارم با آفتاب چشم هاي هميشه مشرقي ات
/
من به تو خو گرفته ام
من به تو خو گرفته ام مثل ستاره ها به ماه
تازه شدم تازه و نو، خوب و نجيب و سر به راه
/
از تو عجب حكايتي ورد زبان همه شد
كوچه به كوچه دل به دل شبانه در زمزمه شد
/
از تو سخن تازه شده تازه و نو رنگ بهار
مثل غرور آسمان، آبي و پاك و برقرار
/
تبسمي كن به زمين بهار غرق اطلسي
سرد شده بودن ما در تب داغ بي كسي
/
دست بكش به آسمان، مثل ستاره ها ببار
در شب تار پنجره ترانه اي تازه بكار
/
رنگ هميشه خودت ترانه هاي خوب خوب
در كلمات نم زده مثل وداع با غروب
/
من به تو خو گرفته ام مثل نسيم و قاصدك
عشق شما و شعر من! قافيه زير بار شك
/
قافيه را باخته ام ستاره را خرده نگير
من به تو خو گرفته ام سادگي ام را بپذير
ه
حياتمند
4 comments:
شاعر شنیدنیست ولی میل ؛ میل توست...!
آمده ای که بشنویم یا ببینیم..؟
این واژه ها صراحت تنهایی من است..
با این همه مخواه که تنها ببینیم..
یک قطره و گاه چنان موج می زنم در خود که نگزینی تنها ببینیم..!
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست.. اما.. تو با چراغ بیا تا ببینیم..
khodayi esme shaere ino nemdionam farhad jan..
tavaghoto az man biar payin ;)
هر جا که فرار کنی باز جایی برای فرار کردن هست
راستکی استاد طوفان شدیا
Post a Comment