Wednesday, December 19, 2007

زير باران بايد رفت...




مي‌پرسه : حياتمند يعني چي؟

مي‌گم :

بعضيا سالمندن...

بعضيا كارمندن...

بعضيا خردمندن...

...بعضيا

حالا منم حياتمندم.

حياتمند يعني كسي كه دچار حياته...، حياتمند يعني كسي كه مبتلاست.مبتلا به چي؟ مبتلا به بودن.و براي بودن شايد بايد يه جوري خودشو اثبات كنه.و شايد براي اثباتش، بايد كه بنويسه... بنويسه و بنويسه و بنويسه.

حياتمند يعني كسي كه حياتش رو فهميده.كسي كه شايد مي‌خواد دچار تكرار ها نباشه.مي‌خواد حيات داشته باشه و روزمرگي نكنه.

حياتمند مي‌گه: عادت همه چيز را ويران مي‌كند. واي به روزي كه حيات عادتمان باشد.مي‌دوني؟! حياتمند دچار حياته و در لحظه ها حياتش جاودانست. شايد حياتمند حاصل يك معجزه‌ست.شايد يك وحي مدام كه مي‌گه حيات داشته باش... و هر لحظه رو تا بي‌نهايتش زندگي كن.اسير دنياي روزمره مردم نباش.

حياتمند وقتي دلش مي‌گيره كتاب رو باز مي‌كنه... زير باران بايد رفت

حياتمند وقتي روزمرگي بياد سراغش(مث يه بيماري مسري) كتاب رو باز مي‌كنه... راه فراخ آنست كه بسياري از آن عبور مي‌كنند، ما هوشيار از راه تنگ عبور مي‌كند.آنست راه رستگاري

حياتمند وقتي حرف مي‌زنه شايد ديگران نمي‌فهمند.چون دوست داره تمرين كنه لهجه ستاره ها رو

حياتمند دوست داره همنشين گل رز باشه، همنشين پرنده ها،سنجابها

اگه آدمها از حياتمند فرار كنند، اون ناراحت نمي‌شه اما وقتي پرنده اي روي شونش نميشينه دلش مي‌گيره


حالا حياتمند مي‌خواد تقسيم كنه بودش رو با شما، با شما كه شايد مثل خودش فكر مي‌كنين: زير باران بايد رفت

...

2 comments:

Anonymous said...

بابا دم حیاتمند گرم .مطالبت رو خواندم و لذت بردم داش فرهاد.

Anonymous said...

farhad jan manzooret az sanjab hamoon sanjabaye symbiosis hastesh dige.
dar payan ye sher yadam amad az shaer ke begam
mige
damet garmo ... baghiash yadam raft