Thursday, September 4, 2008

گاه گاهي برايم دعا كنيد. آنروز كه شاعرم و آنروز كه در حسرت شعر. مي‌داني ؟! اينروزها كه گذشته را مرور مي‌كنم دلم براي تمام شاعرانگي ها تنگ مي‌شود. براي تمام خودم

اينروزها درگيرم. درگير دنيايي كه شايد مال من نيست. درگير دنيايي كه نمي‌خواستمش براي خودم.اما فردا ابري تر از آنست كه به آسمان نگاه كنم. كاش ميشد به سهراب كافر شد، چتر ها را باز كرد يا حتى زير باران نرفت. كاش ميشد كاش ميشد

2 comments:

Unknown said...

آری
در مرگ اورترین لحظه ی انتظار
زندگی را در رویاهای خویش دنبال میگیرم
در رویاها و در امیدهایم

احمد شاملو

Unknown said...

hamvare be khater biavar ke dar ooji moayan digar abri nist, agar aseman zendegiat abrist bekhatere inast ke rohat anghadr ke bayad bala narafte...
boro balatar senior ;)