Saturday, October 11, 2008

دفتر خاطرات


مرور ميكنم عاشقي هايم را.قدم در راهي ميگذارم كه پيشتر با قلم هايم پيموده بودم و ميخوانم
شنبه : شروع پنجره اي پر از اشتياق و تماشا، و من كه تا طلوع ماه پاي آب شدن خورشيد مهاجر
يكشنبه : تمرين رقص بي تكرار در آهنگ ساده دلي نگاه هايي با ريتم 4/4 ساده و يكدست
دوشنبه : گلگشت مدور به سان كبوتر هاي عادتي، در تلاش براي يافتن خانه اي بهتر
سه شنبه : آغاز ديدار من و چشم نازكي دلبرانه هايي كه به عطر نواحي ناآشناي دوردست دلشان در تمام حرفهايشان نمي گنجيد. آه كلمات چقدر كوچكند و دلها در فريب چشمهايند هنوز مسافر كوچك خوشبختي
چهارشنبه : سفر از نگاه نامحرمانه بد چشمان به جايي براي زيستن از نو و تكرار حرفهاي هميشگي آواز و پرواز. آواز دز رديف تعقل و پرواز در حريم نجابت عشق
پنجشنبه : آغاز پنجشنبه هاي مهربان و بارش سريع و بي حد و مرز آوار تلاش بر خستگي كوچه هاي دل به دل شهر تا به تا . كوچه در كوچه تلاش براي يافتن ، كه تو در وهم نگنجي خوب من
جمعه : آغاز دلدادگي به افق ترانه هاي شرقي، آنجا كه با نگاهي افسون ميكني فرهاد دلخسته از شيرين هاي شهر ناعشق را. و من فرهاد ترانه‌خوانم به سبك سكوت. دلباخته در تلنگر مهربان چشمهايت بانوي پنجره هاي مشرقي
آواز به سبك مردمان ديار خودم عجب دوست داشتني ست

بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت

2 comments:

Unknown said...

farhad jan nashod ke hamash 4/4 ke akhee... hey goftam zehneto baz kon .. be rythmaye dige ham fk kon senior jan..

Unknown said...

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
ای
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می اید با من فریاد کند ؟