Thursday, November 26, 2009

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

نهمحمد علی بهمنی

ه
نگاه می کنی به من شبیه لحظه خیال
ومن فسون چشم تو در اوجم و پر بر و بال

به آذرخش چشم تو نمی رسد دو دست من
و حال شاعرانه ام به قاف قله وصال

در آسمان چشم من تو هم ردیف بوسه ای
و جرعه جرعه جام من به فکر لحظه محال

ز شب ستاره چیده ای به موی خود کشیده ای
سحر شدم ز چشم تو ز نوش آن همه زلال

مگر نگاه سبز تو ستاره باز شب شود
وگرنه میوه ای چنین چگونه شد از شب کال ؟

کمی به داد من برس در این شب برهنگی
لبی به جام من بزن بنوش ار این رو به زوال

حیدرآباد- 27 نوامبر 2009
______________________________________________

پ.ن 1 : قرن ما شاعر اگر داشت که کبوتر با کبوتر باز با باز نبود شعار پرواز

پ.ن 2 : چند شب پیش حال غریبی داشتم. حالی که دو بیت اول شعر رو بهم داد. اما دیشب بعد از شنیدن چند ترانه مابقی ابیات غزل تکمیل شد

پ.ن 3 : تردید های مرا اگر پایانی باشد همانا گرفتن دست های توست

پ.ن 4 : کاش آنانی که دوستشان داریم بی پرده می دانستند

3 comments:

narges said...

kash mishod khoshbakhtiam ra ba to ghesmat konam....khandehayam male to,ghamhayat male man

narges said...

eshgh zibatarin golvaje hast, dar kochei ke ghazalhaye to jarist...

Farhad Hafez Nezami @ Growth.exe said...

Salam Narges
age in post ro mikhuni baraye man ye email befrest : hafeznezami.farhad@gmail.com